دکتر هنرپرور در حال حاضر به مدت سه سال است که زندگی مستقل خود را دور از پدر و مادر که مهمترين حاميان او بودهاند به عنوان يک محقق بينالمللی در زمينه طراحی داروی بيماری ايدز در کشور آفريقای جنوبی شروع کرده است. آنچه در ادامه آمده حاصل گفتوگوی ما با خانم دکتر بهاره هنرپرور است که به مناسبت موفقيتهای جديد ايشان انجام شده است.
خانم دکتر از شما به عنوان يکی از افرادی که توانسته در عرصههای متعدد علمی افتخارآفرينی کند ياد میشود از موفقيتهای جديدتان برايمان بگوييد.
با سلام و تشکر از توجه شما در معرفی محققين موفق در عرصههای علمی، در خصوص جديدترين موفقيتهای علمیام میتوانم از شرکت و ارائه کارم در کنگره بينالمللی آلمان در آبان 1391 و همچنين چاپ مقالات متعدد علمی ISI در زمينه طراحی داروی ايدز ياد کنم. پس از موفقيت کنگره آلمان برای ديدن خانواده به ايران آمدم و افتخار اين را داشتم که خبر قبولی يکی از مقالات علمیام در مقاله ISI با امتياز 33 را از طريق ايميل از گروه تحقيقاتی آفريقای جنوبی دريافت کنم و اين موفقيت را در کنار خانواده و دوستان جشن گرفتم.
چه شد که تصميم گرفتيد در کشور آفريقای جنوبی به تحقيق و پژوهش بپردازيد؟
من چند ماه قبل از اتمام دوره تحصيلی دکترا خود را آماده چالش يافتن موقعيت اجتماعی و شغلی در زمينه تخصصی خودم میکردم. در اين زمينه درخواستهای متعدد همکاری در داخل و خارج از کشور به همراه رزومه ارسال میکردم.
به قول مولانا:
گفت پيغمبر که گر کوبی دری
عاقبت زان در برون آيد سری
تا اينکه با پاسخ مثبتی از کشور آفريقای جنوبی و چند کشور ديگر مواجه شدم. ضمن اينکه به شنيدن پاسخ مثبتی از مراکز تحقيقاتی ايران نيز اميدوار بودم و با شناختی که از روحيه پر جنب و جوش خودم داشتم به فکرم رسيد که اگر با رد کردن پاسخهای مثبت پيش رو داشته از کشورهای خارجی به انتظار دريافت پاسخی از ايران بنشينم ممکن است زمان و همه موقعيتهای کسب شده را از دست بدهم. اين بود که تصميم گرفتم همکاری علمی با گروه تحقيقاتی آفريقای جنوبی را شروع کنم تا اينکه فرصتی مناسب شغلی در ايران بيابم و بتوانم روزی تجربيات خود را در جهت خدمت به ميهن عزيزم به اجرا بگذارم.
آيا فکر میکنيد معلوليت جسمی حرکتی شما مانعی برای فعاليت شما در عرصههای علمی وکاری به حساب میآيد؟
خوشبختانه رشته و زمينه کار تخصصی من فکری است و تنها به يک روحيه قوی و صبور، قلب و مغز سالم و فعال نياز دارد. در حقيقت خودم مخصوصاً اين زمينه تخصصی را اين طور انتخاب کردم که بتوانم از توانايیهای ذهنی و فکری خود حداکثر استفاده را بکنم و معلوليت جسمی حرکتی مانع پيشرفت من نشود. يادم میآيد روزهای انتخاب رشته همواره به خودم میگفتم نبايد بگذارم چرخهای ويلچرم جلوی چرخ زندگیام را بگيرد و به خودم میگفتم يا راهی خواهم يافت يا راهی خواهم ساخت. لذا با همين شرايط فيزيکی توانستهام به لطف خدا بهره کافی را از الطاف الهی ببرم. پس به نظر میرسد با تقويت فرهنگ جامعه در جهت ايجاد فرصتهای برابر برای معلولين و مناسبسازی شهری و تردد میتوانيم معلولين را در عرصههای مختلف علمی، هنری و ورزشی بسيار کارآمد بيابيم.
فکر میکنيد نبود نگاه صحيح به افراد معلول سوابق کاری شما را تحت تاثير قرار داده و پيشنهاد کاری مناسب داخلی دريافت نکرديد و يا عوامل ديگری موثر بودهاند؟
از آنجائيکه من 3 ماه بلافاصله پس از دفاع از رساله دکترا راهی کشور آفريقای جنوبی شدم نمیتوانم قضاوت صحيح در مورد اين سوال داشته باشم زيرا پاسخگويی به اين سوال نياز به زمان و ارتباطات و دريافت بازتابهای مختلف دارد. ولی در اين چند موردی که در کشورم اقدام کردم اولين سوالی که کارفرمايان از من میپرسيدند (آيا میتوانی هر روز با اين شرايط سر کار حاضر شوي؟؟! آيا میتوانی با اين شرايط فيزيکی بنويسي؟؟! و آياهای ديگر...) نشان دهنده عدم نگاه صحيح به پذيرفتن افراد معلول در فعاليتهای علمی و اجتماعی میتواند باشد. غير از اين عامل فرهنگی عوامل ديگری از قبيل کمبود فضاهای مناسب سازی شده و وسايل تردد ويژه و سرويسهای بهداشتی مناسب نيز موثر بودند. يادم میآيد که در مواردی به من میگفتند ما به توانائیهای علمی شما پی برديم و به تخصص شما نياز داريم ولی همانطور که خودتان هم میبينيد آسانسور و رمپ کافی و امکان پذيرايی از شما را نداريم و شما اذيت خواهيد شد. جالب اين است که خودم فکر میکردم با اين سفر علمی و زندگی مستقل در ديار غريب و نوشتن مقالات ISI متعدد و رفتن روزانه به سر کار با همين شرايط جسمی توانسته باشم به بسياری از ابهامات و باورهای اکثر افراد جوابگو باشم. ولی در همين 5/1 ماه که برای ديدار خانواده و کشور عزيزم در ايران بودم به چند پژوهشگاه سر زدم رزومه و تخصص علمی من تائيد شد و در مصاحبه علمی به صورت شفاهی موفق بودم با اين حال باز هم از من پرسيدند خانم دکتر تبريک میگم در مصاحبه علمی موفق شديد ولی آيا میتوانيد هر روز به سر کار بياييد و همان آياهای ديگر... هنور به همان قوت به گوشم خورد. با اين حال در حال حاضر چند مرکز پژوهشی در ايران در حال تصميمگيری نهائی هستند.
فکر میکنيد چرا افرادی مانند شما که سرمايههای کشور هستند به سختی میتوانند از علم و دانش خود در جهت منافع داخلی استفاده کنند و از نظر شما سيستم علمی آموزشی ما تا چه حد به دنبال استفاده از نوابغ است؟
فکر میکنم بازنگری دقيق و عميق در برنامهريزی و تقويت فرهنگ کشور در خصوص سرمايهگذاری در زمينه جذب محققين و نوابغ میتواند راهگشای بازيافت سرمايههای کشور در نقاط مختلف جهان باشد. حقيقتش در اين سه سال دوری از کشور با دانشمندان مختلف موفق ايرانی در کشورهای مختلف در تماس هستم و با اين که همگی از پيشرفت و دستاوردهای موفق خود ياد میکنند خوشحال و راضی هستند ولی همگی آرزو میکنند بتوانند اين دستاوردها را در کشور خودمان و در کنار خانواده داشته باشند.
از زندگی مستقل خود برايمان بگوييد و اينکه در حال حاضر در آفريقای جنوبی از چه امکاناتی برخوردار هستيد؟ محل زندگی من 10 دقيقه تا محل کارم فاصله دارد و سه همسايه در اطراف خودم دارم که يکی از آنها صاحبخانهام است و همگی مهربان و خونگرم هستند از ساعت 8 تا 5 عصر هر روز سرکار میروم و در ساعات کاری علاوه بر تحقيق مسئول نظارت بر پروژههای دانشجويانم هستم بعد از کار و برگشت به خانه کمی استراحت و ورزش و عبادت میکنم و از صحبت و ديدار با خانواده از طريق نرم افزار اسکايپ لذت میبرم.
حقيقتش از امکانات موجود در آفريقای جنوبی پرسيديد بايد واقعاً اعتراف کنم که به غير از مناسبسازی شهری و در نظر گرفتن رمپ و آسانسور و ملاحظه رفتاری و فرهنگی افراد جامعه در جهت پذيرش معلولين ما نياز به امکانات خاص ديگری نداريم و همه اين امکانات نامبرده را که جزو حقوق عادی شهروندی است را من در اينجا دارم.
در ميان دانشمندان معلول و غير معلول کداميک برای شما الهام بخش بودهاند و چرا؟
من همواره سعی میکنم از هر دو گروه دانشمندان معلول و غير معلول و حتی از تمام کائنات و حتی از دانشجويان و دوستانم الهام بگيرم. به ياد دارم زمانی که در ايران بودم سعی میکردم تا بتوانم در برخی جلسات تفريحی و اجتماعی دوستان در گروه انجمن باور که متشکل از انواع دوستان معلول و غيرمعلول موفق در کنار هم بود شرکت کنم و از فعاليتهای آن قهرمانان زندگی نيز الهام بگيرم.
در دوره تحصيلی کارشناسی ارشد در دانشگاه تربيت مدرس آشنايی من با دانشمند معلول انگليسی (پرفسورويليام استيفنهاوکينگ) که با وجود معلوليت شديد آسيبديدگی مغزی که حتی در گفتار هم مشکل دارد ولی توانست با اخذ دکترای فيزيک کوانتومی لقب کرسی انيشتين را بگيرد بسيار برايم الهامبخش بود.
اين همه فعاليت و کار سنگين تحقيقاتی نياز به انرژی زيادی دارد؛ منشا اين همه انرژی کجاست؟
واقعاً سوال جالبی کرديد و اين سوال را اينجا اکثر افراد از من میپرسند زيرا با وجود کار و مسووليتهای سنگينی که اينجا بر دوش دارم هيچ وقت ابراز خستگی نکردهام و نمیکنم و منشاء اين همه انرژی را از اتصال به خالقم میدانم که همواره به من انرژی و عشق به خدمت و کار میبخشد.
بزرگترين هدف خانم بهاره هنر پرور چيست؟
هدف من مثل هر انسان ديگر تعالی و کمال در جهت قربته الیالله است و آرزو دارم در طول عمرم بتوانم به نتايج ارزشمند علمی در زمينه تخصصی خود برسم، دانشجويان موفقی را پرورش دهم و از نعمات و الطاف و استعدادهايی که خداوند به من هديه داده است نهايت استفاده را ببرم. چون فکر میکنم بهترين راه برای سپاسگزاری از خداوند، استفاده از استعدادها و توانايیهای الهی در جهت رضای او و بندگانش است.
و سخن پايانی شما؟
اميدوارم با تلاش و مبارزه در چالشها بتوانيم فرهنگ خود باوری را تقويت کنيم تا زمينه برای فرهنگسازی در جهت باور جامعه را مستعد و بارور سازيم.
منبع : روزنامه مردم سالاری
نظرات شما عزیزان: